خاطره های عشق را در دل خود مرور کن
لحظه به لحظه از غمِ حادثه ها عبور کن
کوچه و درب و آتش و...سوز و شراره های دل
فکرِ شراره های آن کوچه ی سوت و کور کن
خاطره های تشنگی پر شده در کویر دل
دفتر خاطرات را با نفست نمور کن
واژه به واژه در غزل از سر و نیزه ها بگو
سیصد و سیزده غزل هدیه به شهرِ نور کن
((حیله ی عمرو عاص ها پرشده در فضای شهر))*1
فتنه ی آخرالزمان از سر کعبه دور کن
درد بقیع را بگو، داغ مدینه تازه کن
شعله ی انتقام را منتظر حضور کن
پس نه به خاطر دلم،بلکه برای مادرت
بلکه برای غربتِ تربتِ او ظهور کن
((اللهم عجل لولیک الفرج))
- شنبه
- 22
- تیر
- 1392
- ساعت
- 7:29
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه