• دوشنبه 3 دی 03


شعر مناجات امام زمان(عج) -( یک شب سرد و دلی پر درد و چشمی اشکبار )

1221

یک شب سرد و دلی پر درد و چشمی اشکبار
ظلمت و تاریکی و شمعی خموش و هجر یار
خانه ای پر حسرت و پر از غم و پر از سکوت
دل پر است از عقده ها و نعره ی دیوانه وار
می خزد بر روی دفتر با خطی پر غم قلم
گوییا او هم شده از هجر دلبر داغدار
شهر را غربت گرفته سرخ گشته آسمان
آه بلبل هم بنالد گوییا بر شاخسار
واژه هجران شده کابوس این شب های تلخ
خستگی خسته زهجران بیقراری بیقرار
مرد و زن پیر و جوان شاکی ز رسم این جهان
روزگار حتی نماید شکوه از این روزگار
چهره ها درهم پریشان بی حواس و بی هدف
چشم ها گریان و دل ها زین غم دوری فکار
جاده چشمش در ره است آری گمانم منتظر
مانده تا شاید رسد از راه مردی تکسوار
یک جهان دارد نگاهی سوی راهی تا کسی
آید و خطی کشد بر روی حرف انتظار
کافر و مومن ندارد خسته ایم از ظلم شب
بس کن این هجران سحر را با دو چشمانت بیار
يا علي گويان بيا تا باز هم نازل شود
لا فتي الا علي لا سيف الا ذولفقار

شاعر : محمد هاشم مصطفوی

  • شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 12:41
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران