کنار بغض یک نیلوفر آبی ، تک وتنها
میان برکه ای خشکیده در این گوشه از دنیا
بروی رد پایی که ترک خورده شبیه دل
شبیه این دل افسرده و غمگین وبس رسوا
چرا حس میکنم عمرم کمی مایل به پاییز است
و هر چه می روم می افتم از امروز به فردا
تمام عمر از کوچ چکاوک ها غزل گفتم
غزل از پای مجنون و غزل از جاده ولیلا
به زیر نور مهتابی که می تابد سراسیمه
رها کردم دو مصرع را میان دشت شب بوها
که خوش بو گردد و طاهر برای مصرع آخر:
تورا جان عزیزت ،خسته ام ، دیگر بیا آقا
- شنبه
- 22
- تیر
- 1392
- ساعت
- 12:47
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه