• دوشنبه 3 دی 03


شعر مناجات امام زمان(عج) -( بیا که تا نزند عشق، کوس رسوایی )

2299
1

بیا که تا نزند عشق، کوس رسوایی
بیا که تا نرود سَر، قلوب دریایی
بیا که تا نشود خَلق، مست و هرجایی
«بیا که بی تو به جان آمدم ز تنهایی
نمانده صبر و مرا بیش از این شکیبایی»
*****
به موج های بلا جز تو کیست فُلک نجات؟
از این جهنمِ ظلمت به دست کیست برات؟
کجا رَوَم نشوم بین حق و باطل مات؟
«بیا که جان مرا بی تو نیست برگ حیات
بیا که چشم مرا بی تو نیست بینایی»
*****
به جز تو دین خدا عزتی نمی یابد
بزرگی و شرف و شوکتی نمی یابد
به جز عدالت تو دولتی نمی یابد
«بیا که بی تو دلم راحتی نمی یابد
بیا که بی تو ندارد دو دیده بینایی»
*****
اگر شوند خلائق غبار هر قدمت
و گر کُنند کریمان گدایی کرمت
و گر کَشَند ملائک صفوف بر حرمت
«اگر جهان همه زیر و زبر شود ز غمت
تو را چه غم که تو خو کرده ای به تنهایی»
*****
به نوح های زمان هم نمانده هیچ مجال
به خضرهای زمان جز تو نیست آب زلال
ز دوری ات دل یعقوب ها به رنج و ملال
«حجاب روی تو هم روی توست در همه حال
نهانی از همه عالم ز بس که پیدایی»
*****
به آسمانِ دلِ ما قمر نمی تابد
ز ظلم و جور زمانه بشر نمی خوابد
شده گناه و جنایات نیک و زیبا بد
«عروس حُسن تو را هیچ درنمی یابد
به گاه جلوه، مگر دیدۀ تماشایی»
*****
به یاد تو مسِ اوهام را طلا کردم
به لب، حلاوتِ نام تو آشنا کردم
کمندِ آهوی دلدادگی رها کردم
«ز بس که بر سر کوی تو ناله ها کردم
بسوخت بر من مسکین دل تماشایی»
*****
گلِ امید به بستانِ دهر پژمرده
شرارِ آهِ دل آزرده از غم افسرده
نهنگ های جفا یونس وفا خورده
«ندیده روی تو، از عشق عالمی مرده
یکی نمانَد اگر خود جمال بنمایی»
*****
خوش آن زمان که اسیران خویش بنوازی
خوش آن زمان که دل از عشق خویش بگدازی
خوش آن زمان که ز تو بشنوم به جان رازی
«ز چهره پرده برانداز تا سر اندازی
روان فشاند بر روی تو ز شیدایی»
*****
فدای رحمت تو تا که می کنم هوسی
بگیری و ببَری چون پرنده در قفسی
به جز تو نیست به عالم طبیب درد، کسی
«به پرده در چه نشینی؟ چه باشد ار نفسی
به پرسش دل بیچاره ای برون آیی؟»
*****
چه می شود که شوی همنشینِ خسته دلی
که تا شود به عنایات تو خجسته دلی
چه می شود که شود از فراق، رَسته دلی
«نظر کنی به دل خستۀ شکسته دلی
مگر که رحمتت آید بر او ببخشایی»
*****
خوشم که جانِ اسیرم به شوقِ تو بند است
دهان به وقت ثنای تو شکر و قند است
دل «فقیر» به دست کریم خرسند است
«دل «عراقی» بیچاره آرزومند است
امید بسته که تا کی نقاب بگشایی؟»

شاعر : سید علی احمدی

  • شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 13:11
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران