در آرزوی وصل خزان شد بهار ما
ای وای ما و این دل امیدوار ما
یاران امید یاری از او می برند و نیست
حرفی دگر ز یار دگر در دیار ما
دوران غیبت است بسی سخت تر بر او
هرچند سخت می گذرد روزگار ما
او وعده داده است که در جمعه می رسد
این جمعه هم گذشت و نیامد نگار ما
ما از گنه به کار ظهورش گره زدیم
با آنکه او گشود گره ها ز کار ما
گاهی اگر دعای فرج کارگر فتاد
شد مانع فرج، گنه بی شمار ما
بس شب گذشت و صبح برآمد ولی خدا
کی می رسد به روز، شب انتظار ما
بر روی آن نوشته که یابن الحسن بیا
هر لاله ای که می دمد از لاله زار ما
دارد نوای نغمه ی عجّل علی ظهور
آهی که خیزد از جگر داغدار ما
باشد اثر کند به دل مهر پرورش
اشکی که می چکد ز غمش بر عذار ما
شاعر : استاد سید رضا موید
- شنبه
- 22
- تیر
- 1392
- ساعت
- 14:19
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
استاد سید رضا موید
ارسال دیدگاه