گریه کردم میونِ روضهی گنبدِ خراب
آقا جون شیعه شده برای غربتت کباب
تو عزات برای وقتِ تلخِ مسموم شدنت
اون قدر ناله زدم تا که بشم نذرِ تنت
ای سفر کردهی شهر مادری چی کشیدی؟
میدونم مادرت و لحظهی جون دادن دیدی
میسوزه جسم کبودتِ از غمِ بیمادری
شمعی و پرونه ات گشته امام عسگری
تو غریب و یه غریب گرفته سر تو دامنش
داره گلبرگ یتیمی میریزه رو گلشنش
به رضایت خداوند رضی رضا شدی
عاقبت ای به لقب هادی و مرتضا شدی
صدای العطش اومد از یه نای دیگری
شهر سامرا شده کرب و بلای دیگری
- شنبه
- 22
- تیر
- 1392
- ساعت
- 14:31
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه