من مانده ام تنهای تنهای خسته شدم دیگر ز دست شهر غمها
وای شهر غمها
چشم انتظار تیغ دشمن( مانده ام من ، مانده ام من)
آیات مرگم را خدایا ( خوانده ام من ، خو.انده ام من )
------------
در آخرین صوت اذانم بر روی گل دسته چكید اشك روانم
ای مهربانم
گفتم خدایا خسته هستم ( راحتم كن ، راحتم كن )
از دست این مردم شكستم ( راحتم كن ، راحتم كن )
------------
چشم انتظارم ابن ملجم با تیغ خود آید زند بر روی فرقم
روی فرقم
شمشیر قاتل در غزایم ( گریه كرده ، گریه كرده )
محراب و منبر هم برایم ( گریه كرده گریه كرده )
------------
هم فرق من امشب شكسته هم بین خانه ام دل زینب شكسته
وای دل شكسته
راهی برای او بجوئید ( تا نمیرد ، تا نمیرد )
آهسته با زینب بگوئید ( تا نمیرد ، تا نمیرد )
- یکشنبه
- 23
- تیر
- 1392
- ساعت
- 7:8
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه