آن که با عالم بالا سر و سودا دارد
روزگاری است که ماوی به دل ما دارد
همه عمر دویدیم پی اش بی حاصل
غافل از آن که درون دل ما جا دارد
کار هر کس نبود مرده دلی زنده کند
مگر آن کس دم جان بخش مسیحا دارد
عاشقی در طلب مال ومنالی نبود
عشق مجنون تهی دست تماشا دارد
همه بالند به هر چیزی و من می بالم
به علی(ع)چون که تملک به سماها دارد
شب قدر است و سماوات همه غرق سرور
این چنین شب چو تعلق به تولی دارد
شهد شیرین شهادت چو بدین گونه چشید
جبرئیلش ز علی عجز و تمنا دارد
شب نازل شدن وحی و کرامات علی
هر دو هم در دل و هم دیده ما جا دارد
شاعر : محمدرضا شریفی
- یکشنبه
- 23
- تیر
- 1392
- ساعت
- 7:12
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محمدرضا شریفی
ارسال دیدگاه