در ميان اهل مكه نقل محفل صبح و شام
قصـه ي زائيـدن طفليست در بيـت الحــرام
كعبه را طرح شكافي روي يك ديوار ماند
يــادگاري بــر حرم از حيــدر كــرار مــانــد
اين سه روز و شب چه رازي بود بين طفل و مام؟
كــز حــرم آورد بــيــرون طــفــل را بــا احــتــرام
يــا مگر در كــل مكـه خــانه اي ديگر نبــود؟
چون خدا بر روي زائو خانه ي خود را گشود
رسم در وا كردن و در خانه خواندن ، اين كه نيست!!!
خـانـه « در » دارد ، شـكــاف در دل ديــوار چـيـست؟!!!
چــون حرم جاي به دنيــا آمدن باشد ، دگر
قابله ،حورست و مولودش به صورت چون قمر
كودك امروز بي ترديد از عيسي،سر است
كعبــه تنهــا جايگــاه زادن اين گوهــر است
وقــت فــارغ گــشتــن مـريـم بـه فـرمان خدا
هاتفي در گوش مريم خواند اين يك جمله را
گفت : مريم! ، معبد ما ، جز عبادتگاه نيست
رو برون ، بيت المقدس مهد و زايشگاه نيست
لَم يَلِد فَي البَيتِنا مَنْ كُلِّ اَولادِ البَشَر
فِي الحَرَم لا يولَدُ اِلَّا الْوَصِيِّ المُنْحَصَر
خانه زاد خانه ي شش وجه ما ، تنها عليست
بــر زمين از جانب مـا هم امير و هم وليست
اولين مـرد مسلمان بر پيمبر ، مرتضاست
گفتن اين جمله پايان قشنگ شعر ماست
شاعر : یاسر قربانی
- یکشنبه
- 23
- تیر
- 1392
- ساعت
- 8:14
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
یاسر قربانی
ضیایی