وقتی غزل به نام تو آغاز می شود
درها به روی لوح و قلم باز می شود
تازه شروع قافیه پردازی دل است
وقتی غزل بنام تو آغاز می شود
یک کاروان ملائکه همکار شاعرند
تا اینکه واژه قافیه پرداز می شود
اصلا خدا به شعر علی میکند نظر
چونکه همیشه شعر تو ممتاز می شود
مولا محبتم و تمام ارادتم
با گفتن غزل به تو ابراز می شود
ساقی نشسته ام به هوای حواله ای
کافی بود مرا ز شرابت پیاله ای
شعری حواله کن که دلم را تکان دهد
در شعر من حضور خودت را نشان دهد
شعری بده که کار مسیحا دمی کند
گر خوانمش به مرده به او روح و جان دهد
در گفتن و سرودن فضل و کمالتان
در ابتدای راهم و من را توان دهد
من جمکرانی ام دل من پرکشیده است
شعری بده که بوی امام زمان دهد
آقا سحر شده به موذن اشاره کن
بالای مأذنه برود تا اذان دهد
الله اکبر از قمر نیمه رجب
الله اکبر از پسر نیمه رجب
در دست فاطمه پسری جلوه گر شده
به به پسر نگو قمری جلوه گر شده
همچون صدف که در دل خود پرورش دهد
کعبه شکافته گوهری جلوه گر شد
در خانه خدا به خداوند لم یزل
گویا پیمبر دگری جلوه گر شد
بر شهر علم و دانش پیغمبر رئوف
از لطف حق ببین چه دری جلوه گر شده
مادر موحد و پدرش هم که متقی
این خانواده را ثمری جلوه گر شده
کعبه به طوف روی تو احرام بسته است
عمری به شوق دیدنت اینجا نشسته است
خلقت بدون تو که تکامل نداشته
دنیا به عطر و بوی شما گل نداشته
روز تولد تو همان روز ابتداست
در خلق تو خدا که تعلل نداشته
آری دریده پیرهن صبر خویش را
کعبه دگر به سینه تحمل نداشته
آدم هوای وصل تو را کرده،ورنه او
اندر بهشت میل تناول نداشته
تو آمدی که باعث میزان حق شوی
دنیای بی شما که تعادل نداشته
با دست خویش نور تو را حق که آفرید
مهر و محبت تو از آنجا به ما رسید
شاعر : میلاد یعقوبی
- یکشنبه
- 23
- تیر
- 1392
- ساعت
- 8:17
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
میلاد یعقوبی
ارسال دیدگاه