خورشید نشسته روی بالت ساقی
دنیا شده خیره در جمالت ساقی
من عاشق چشمان خمارت هستم
من شیفته ی نقطه ی خالت ساقی
امشب به شرابخانه ات محتاجم
یک جرعه ز می های حلال ات ساقی
امشب بده تا مست شوم پی در پی
از فکر دل انگیز وصالت ساقی
از رونق زیبایی تو در عجبم
از نو شدن سال به سالت ساقی
گیج اند تمام شاعران از یک چیز:
نیکوییِ جمله ی خصالت ساقی
“من مشتعل عشق علی…” یادت هست؟
ما سوخته ایم از اشتعالت ساقی
یک عده چقدر فکرشان کوتاه است
در فکر چه هستند؟ زوالت ساقی؟
ای آیه ی “اکملت لکم” لایق تو
عالم شده درگیر کمالت ساقی
شاعر : وحیده افضلی
- یکشنبه
- 23
- تیر
- 1392
- ساعت
- 8:30
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
وحیده افضلی
ارسال دیدگاه