لب را به جز از مدح علی وا نکنی
با دشمن فاطمه مدارا نکنی
گر منتظر یوسف زهرا هستی
غیر از فرج از خدا تمنا نکنی
***
شاید که کمی سوز به آهت بدهند
در دهر کمی حشمت و جاهت بدهند
اما دگر این امر محال است محال
بی حب علی بهشت راهت بدهند
***
احمد که دلش جنت الاعلا باشد
دلگرمی او علی و زهرا باشد
در فتنه آخر الزمان راه نجات
فرمود تولی و تبری باشد
***
بر شمع شب تار کسی پف نکنم
پیش رخ تو صحبت یوسف نکنم
هر کس که زند دم از عدوی تو علی
نامردم اگر به صورتش تف نکنم
***
اگر مست از می کوثر نگردی
دل آسوده تو در محشر نگردی
الا ای دشمن زهرا به دوزخ
الاهی که بری و بر نگردی
***
به محشر جنب و جوشش را ببیند
تمام فکر و هوشش را ببیند
عدوی مرتضی و جنت حق؟
مگر که پشت گوشش را ببیند
***
با شهپر جبریل برابر باشم
گر خاک در خانه ی حیدر باشم
من عاشق حیدرم محال است محال
بادشمن فاطمه برادر باشم
***
مرا از کودکی می گفت مادر
مبر بر لب به غیر از نام حیدر
اگر خواهی شود شیرم حلالت
مشو با دشمن زهرا برادر
***
جز بر در عشق نوکری بی معناست
رفتن به سرای دیگری بی معناست
وقتی که علی ز دشمنش بیزار است
با دشمن او برادی بی معناست
شاعر : سید مجتبی شجاع
- یکشنبه
- 23
- تیر
- 1392
- ساعت
- 12:26
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
سید مجتبی شجاع
ارسال دیدگاه