نخل خرماست خم و سر به گريبان علي است
شب قدر است وَ يا شام غريبان علي است
چشم ما پر شده از خون دل شير خدا
دل ما قطعه اي از تربت پنهان علي است
بوي زهرا رسد از خاک بيابان نجف
امشب اي اهل نجف فاطمه مهمان علي است
پاي هر نخل که در کوفه مناجات کنيد
جاي خون جگر و ديده ي گريان علي است
بعد از اين شب چه شب عيد بيايد چه عزا
همه شبها شب اشک و شب هجران علي است
گر چه در سجده علي کشته شد از شدت عدل
عدل يک لاله ي خندان ز گلستان علي است
کرم و جود و جوانمردي و آقايي بين
قاتل جان علي دست به دامان علي است
يک طرف فاطمه ، يک سو فقرا چشم به راه
يک طرف پير زني منتظر نان علي است
خاک ، دلباخته ي سجده ي طولاني او
چاه دلسوخته ي سينه ي سوزان علي است
کاسه ي شير يتيمان همه شد کاسه ي اشک
سيل خون است که در چشم يتيمان علي است
- یکشنبه
- 23
- تیر
- 1392
- ساعت
- 14:31
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه