• دوشنبه 3 دی 03


شعر مناجات امام زمان(عج) -( هرجا غزل به قافیه یار می‌رسد )

1002
1

هرجا غزل به قافیه یار می‌رسد
    ای دل حکایت تو به تکرار می‌رسد
    یک‌روز صبح زود تو از خواب می‌پری
    چشمت به او می‌افتد و پر در می آوری
    او کیست؟ تازه قصه‌ی ما می‌شود شروع
    بود و یکی نبود خدا می‌شود شروع
    ناگه به خود می‌آیی و درمانده می‌شوی
    دل‌خسته از بهشت خدا رانده می‌شوی
    طوفان شروع می‌شود و ماجرا تویی
    کشتی به آب می‌زند و ناخدا تویی
    از شهر می‌گریزی و تنها، تبر به دست
    حتی بت بزرگ دلت را شکسته است
    یک‌روز دیگر از تو نجابت، نگاه از او
    زل می زنی به چشم زلیخا و آه از او
    این قصه در ادامه به دریا رسیده است
    یعنی عصا دوباره به موسی رسیده است
    دل پادشاه گشت و سلیمان ماجراست
    بلقیس پس کجاست که پایان ماجراست
    ای روزگار! قافیه تنگ است و باز من
    من یونسم دهان نهنگ است و باز من
    وقتی خریده‌اند به سیبی تو را مرنج
    نفروختند اگر به صلیبی تو را مرنج
    یک‌روز صبح زود تو از خواب می‌پری
    چشمت به او می‌افتد و پر در می‌آوری
    او کیست تازه قصه‌ی ما می‌شود شروع
    بود و یکی نبود خدا می‌شود شروع
    من منتظر نشسته که ناگاه می‌رسی
    یک‌روز صبح زود تو از راه می‌رسی

  • سه شنبه
  • 25
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 13:1
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران