غمگین...گرفته...ابری و زردند جمعه ها
جغرافیای ساکت و سردند جمعه ها
در انتظار آمدنت لحظه لحظه هام
بغض اند جمعه ها ... پر دردند جمعه ها
از کودکیم کل وجودم به خاطرت
با زندگیم گرم نبردند جمعه ها
باید که من گلایه کنم بی تو از زمان
از روزهای هفته که طردند جمعه ها
آنقدر لایقی که غزلهام خواستند
عاشق شوند دور تو گردند جمعه ها
می آیی و برای تو می گویم آخرش
با من عزیز بی تو چه کردند جمعه ها!
- سه شنبه
- 25
- تیر
- 1392
- ساعت
- 13:31
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه