اگر بناست که اصلاَ نبینم آقا را
رواست کور کنم این دو چشم بینا را
ز بس که فکر گناهم هنوز نشنیدم
صدای ناله ی هل من معین آقا را
دگر ز دست خودم مانده ام چکار کنم؟
بیا رها بکن از دست خویشتن ما را
همین که گوشه ی چشمی به ما کنی کافی ست
بخر به یک نظر این عبد بی سر و پا را
بیا که آینه ها بهر تو قیام کنند
بیا به بزم تماشا بکش تماشا را
(بیا بیا) شده ذکر تمام صبح و شبم
بیا و یکسره کن این (بیا بیا) ها را
بیا تو روضه بخوان تا حسین گریه کند
بخوان تو روضه ی طفل رضیع و سقّا را
شاعر : امیر عطاءالهی
- چهارشنبه
- 26
- تیر
- 1392
- ساعت
- 12:57
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
امیر عطاءالهی
ارسال دیدگاه