میبرم این روزها نام تو را آرامتر
تا بمانم در شمار عاشقان، گمنامتر
نیستی، فرصت برای درد دل کردن کم است
درد دل باشد برای دردهایی عامتر
درد اول دوری از آیینه و آیینگی است
درد دوم درد دلهایی از این هم خامتر
کاش گاهی هم به ما سر میزدی هر چند نیست
در میان خستگان از قلب ما نا کامتر
خشک شد لبهای ما با چند ندبه میرسی؟
جان مولا، ساقی از دست تو شد این جام تر؟!
زیر لب ذکر تو را هر روز و هر شب گفتهام
گفتهای: آرامتر، آرامتر، آرامتر
کاسهی شعر مرا از دست عشق انداختی
تکّهای را تر کن از سرچشمهی الهام، تر!
میرسی و انتخابی سخت خواهی کرد، آه
بیگمان از عاشقانی بهتر و خوشنامتر
سهم ما... شوق حضور و آبروی انتظار
سهم عاشقهای از گمنام هم گمنامتر!
- چهارشنبه
- 26
- تیر
- 1392
- ساعت
- 13:28
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه