امروز خواب ماندم و فردا ندیدمت
فردا به خویش آمدم اما ندیدمت
با من که جانماز شبم قهر کرده است
چندین شب است نیمه شبها ندیدمت
خواب و خیال غیر تو را بسکه دیده ام
یک شب تو را به خواب ، به رویا ندیدمت
دیدی گناه شوق مرا کورکور کرد
دیدی تو را به چشم تماشا ندیدمت
اشکم چکید و چشم مرا با خودش نبرد
من قطره ماندم و لب دریا ندیدمت
یک جرعه آب تشنه نگشتم برای تو
در روضه های حضرت سقا ندیدمت
دیدن به چشم نیست ولی گوش دل که هست
کور و کرم! مگر نه؟! که آقا ندیدمت
روضه به روضه گشته ام این انتظار را
شک میکنم به خویش که آیا ندیدمت؟
- پنج شنبه
- 27
- تیر
- 1392
- ساعت
- 6:27
- نوشته شده توسط
- یحیی
مجنون313