خورده گره عنان دل خسته با کریم ماها گدای پشت دریم و شما کریم
عمری ز دست رحمت تو دانه می خوریم ما یاکریم بام تو هستیم یا کریم!
ماهم خورشیدم تویی کوه امیدم
به عشق تو دل بستم تویی اصل توحیدم
حسن خیر العمل؛ حسن مرد جمل
حسن روی لبم سرود احلی من عسل
حسن ...
دل را فقط برای حسن آفریده اند اصلاً مرا گدای حسن آفریده اند
(آن پرچمی که دست علمدار کربلاست از گوشه عبای حسن آفریده اند)
موج دریاییم همه مست و شیداییم
تمام ما مدیون حسن ابن الزهراییم
به دل تاب وتبه؛ به ما میده هبه
فقط ولادت آقاست که روزه واجبه
حسن ...
آن لحظه که به روی زمین پا نهاده ای ذکر همه شده چقدر فوق العاده ای
روی کتاب مدحت تو حک نموده اند تو مادری ترین پسر خانواده ای
نور حاجاتی علمدار ساداتی
مدینه تو معروفی که بانی خیراتی
شب نیمه ی ماه؛ شدی نور اله
اباالقاسمی و آقا اباعبدالله
حسن...
شاعر : رضا تاجیک
- یکشنبه
- 30
- تیر
- 1392
- ساعت
- 13:35
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
رضا تاجیک
ارسال دیدگاه