این دل ما تنگه اگه براتون
میدونیه واسه برو بیاتون
دستای مهربون کی شبارو
گره زده به زلف ماجراتون
شبا که خورشیدم دلش میگیره
میخزه آهسته زیر عباتون
ما که از اول نبودیم غریبه
با غم و غصه های آشناتون
به چاه سینه های ما میریزه
هق هق گریه های بی صداتون
دستای خالیمونو هی گرفتیم
مثل پیاله زیر هل اتاتون
سر میره از ظرفای کوچیک ما
محبت شما و بچه هاتون
امام پیشونی سفیدا شدن
چقد میاد به چشمای سیاتون
تخت خلافت شما رو عرشه
کی میتونه بیاد بشینه جاتون
حکومت آخرتو گرفتید
دنیا بمونه واسه دشمناتون
هر چی دویدیم نرسیدیم آقا
به انتها که نه به ابتداتون
چشم ما چپ نیس که دو تا ببینیم
خدا شمایی و شما خداتون
انگاری باید که پریشون بشه
هرکی نفس میکشه تو هواتون
کعبه رو دیدم که یقه دریده
هو میکشید تو ایوون طلاتون
هاجرا سبقت میگیرن بیارن
اسماعیلارو به صف مناتون
هرچی دویدیم نرسیدیم آقا
.به انتها که نه به ابتداتون
- سه شنبه
- 1
- مرداد
- 1392
- ساعت
- 8:16
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه