می خواهم از بلا بنویسم برایتان
از خوف ابتلا بنویسم برایتان
البته من طبیب دل و دیده نیستم
تا نسخه ی شِفا بنویسم برایتان
امّا برای آن که بیاید بیادمان
باید گذشته را بنویسم برایتان
می خواهم از سکوت بگویم که بشنوید
از رنج مرتضی بنویسم برایتان
از عقده ی سقیفه و از غصّه ی جمل
از عمق ماجرا بنویسم برایتان
از کوفه ی تذبذب و از شام اتّحاد
با رنگ کربلا بنویسم برایتان
می خواستم شروع کنم شرح زخم را
می خواستم رها بنویسم برایتان
امّا دریغ و درد که جا و اجازه نیست
مشروح غصّه را بنویسم برایتان
بگذار تا ادامه این رنج نامه را
در دفتری جدا بنویسم برایتان
بعد از ظهور حضرت گل اصل بغض را
بر بام شهر می روم و جار می زنم
شاعر : امیر سیاه پوش
- سه شنبه
- 1
- مرداد
- 1392
- ساعت
- 8:25
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
امیر سیاه پوش
ارسال دیدگاه