قدم به پشت قدم میرود علی تنها
کسی که مرد گذر بوده در دل شبها
به دوش می کشد این بار غصه هایش را
به اشک دیده روان می کند نوایش را
قدم به پشت قدم میرود علی خسته
به یاد ضرب غلاف و دو دست او بسته
دلش گرفت و خدا مرهمی تجلی داد
به رنگ حضرت زهرا غمش تصلی داد
قدم به پشت قدم میرود علی سر مست
به شوق حضرت یار او همیشه آماده است
یلی که رنگ زمانه نشسته بر مویش
که نام حیدریش بوده وصفی از خویَش
قسم که نام علی نقطه ای به بسم الله است
به چشم دل تو نظر کن قلم به دست خداست
به سوی مسجد کوفه روانه می گردد
همان که مرهم دل ها شبانه می گردد
به پشت هر قدمش عرش و فرش می لرزید
به حُرم سردی آهش جهان ز هم پاشید
شکسته بغض گلوی حروف قافیه ها
صدای بانگ اذان و گذشت ثانیه ها
قدم به پشت قدم تا علی دوا گردد
که از قضیه ی سی ساله او رها گردد
کسی که خون جگر از ناله های پنهان بود
کسی که بعد محمد (ص)غریب دوران بود
به پیشگاه خداوند میرود آرام
خطر کمینش و هر چند میرود آرام
در آن دمی که سر از مُهر مست بالا برد
دگر کسی به هوایش دو دست بالا برد
شکست آینه ی بی بدیل وجه الله
غریب تر ز علی شد بدون حیدر چاه
شاعر : مهرشاد واحدی
- سه شنبه
- 1
- مرداد
- 1392
- ساعت
- 8:41
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
مهرشاد واحدی
ارسال دیدگاه