شد چاه شبیه مدی از آه، علی
با آه شبانۀ تو همراه، علی
عمق غم تو که چاه دید، آه کشید
مثل تو کشید آه و شد چاه، علی
×××
مشتاق تو ماند آسمان، چشم به راه
مبهوت زمین است و زمان، چشم به راه
این است بهشت، با ملک، حورالعین
وآن: فاطمۀ تو، هم چنان چشم به راه
×××
منشق شده ماه از جبین در شب قدر
خورشید به خون نشسته بین در شب قدر
زخم است به سر گرفته، جای قرآن
تقدیر علی است این چنین در شب قدر...
×××
خم کرد ز غصه، پشت دنیا را تیغ
بر خاک نشاند فرق دنیا را تیغ
جبریل ز غم کوفت به هم دست دریغ
آن دم که شکافت فرق مولا را تیغ
×××
ای صبح به سجدۀ صلاتم برسان
مشتاق لقایم و براتم برسان
خضر رهم و تشنه میان ظلمات
ای تیغ، به چشمۀ حیاتم برسان
×××
شد او همه «هو» فزت و رب الکعبه
گلگون شده رو، فزت و رب الکعبه
با بغض گلوگیر «وفی الحلق شجی»
شد نغمۀ او: فزت و رب الکعبه
شاعر : سید مهدی حسینی
- سه شنبه
- 1
- مرداد
- 1392
- ساعت
- 12:7
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
سید مهدی حسینی
ارسال دیدگاه