در دلم آتشي از داغ تو بر پا شده است
بيشتر از سر ِ شب زخم سرت وا شده است
لخته خون بسته ببين چادر مادر امشب
قامتت سرخ شده قامت من تا شده است
قاتل از شير تو نوشيده به من ميخندد
يعني اي كوفه نشين نوبت بابا شده است
باز يك گوشه حسن گرم زبان ميگيرد
باز اين خانه پر از روضه ي زهرا شده است
ديدم آن روز در آن كوچه ي باريك چه شد
ديدم آن روز كه يك مشت مهيّا شده است
گرد و خاكي شد و افتاد به خاك و ديدم
ردِّ يك پنجه بر آن چهره هويدا شده است
- سه شنبه
- 1
- مرداد
- 1392
- ساعت
- 12:14
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه