• سه شنبه 15 آبان 03


شعر ضربت خوردن امام علی(ع) -( عاقبت همنشین دلتنگی )

3754
4

عاقبت همنشین دلتنگی
راحت از بغض بی کسی ها شد
استخوان سرش شکافی خورد
زخم سر بسته ی علی وا شد
وقت برگشت سمت خانه، علی
گریه می کرد و اشک می ریخت
خوب شد دستمال آوردند
ور نه از زخم سر به هم می ریخت
گویی یا مجتبی غریبانه
مادرش را به خانه برگرداند
دردهای مدینه را حس کرد
زیر لب روضه های مادر خواند
شانه ای که بلندتر شده است
بار دیگر عصای درد شده
کوچه آن کوچه نیست اما آه
کودک آن کودک است و مرد شده
مرتضی خانه آمد و زینب
ناگهان دید زخم بابا را
به سرش زد و کنار او افتاد
تیره شد در نگاه او دنیا
تازه این سومین غم او
مانده غم دلتنگی فردا
الامان از غم برادرها
وای دل از غریب عاشورا
تشنه ای روی خاک افتاده
تشنه ای را که سر جدا کردند
بدنش را مقابل زینب
با سرِ نیزه جا به جا کردند
کاکلش دست یک نفر افتاد

  • سه شنبه
  • 1
  • مرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 12:39
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران