.کوفیا جنگ با علی بهونه داشتن نمیخواد
علیِ خانه نشین این همه دشمن نمیخواد
کوفیا چرا علی دیگه به مسجد نمیآد؟
چرا از گوشهی محراب قطرههای خون میآد؟
کوفیا چرا حسین تو کوچه فریاد میزنه؟
بین خونهی علی حسن داره داد میزنه؟
کوفیا چرا صدای گریههای زینبین؟
به دل آتیش میزنه نالهی غمبارِ حسین؟
کوفیا کاسهی شیر دستِ یتیمان چرا؟
کوفیا خبر دارید علی چه غمها کشیده؟
برا اسلامِ شما چه درد و زجرایی دیده
کوفیا جایی که زخمِ حیدر و نمک زدند
وقتی بود که مدینه فاطمهاش و کتک زدند
وقتی بود به گردن علی طناب بسته بودند
دلهای آل علی به شکسته و خسته بودند
نه فقط تو مدینه فاطمه رو سیلی زدند
بلکه با غلافِ کین به بازوی نیلی زدند
لحظهای که پشت حیدر و تو زندگی شکست
محسنش جوندادوزهرا پشتِ دربهخوننشست
از مدینه اومدش کوفه وفایی ببینه
امّا رسم کوفیا شبیه اهلِ مدینه
تو این شهرِ جفا دلِ آقا تنها شده
اونقدر بی کسه که همنشین نخلا شده
یکی از آسمونا ندا میده چه جانگداز
توی محراب نیاز کشته شده روحِ نماز
- چهارشنبه
- 2
- مرداد
- 1392
- ساعت
- 5:50
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه