فرق علی به خون نشست آه و واویلا
قامت روح دین گسست آه و واویلا
****
امشب یتیمان چشم به در جمله انتظارند
زهجر روی شاه دین جمله بیقرارند
زداغ هجر مرتضی خون زدیده بارند
آه و واویلا، آه و واویلا
امشب که می برد غذا بهر این یتیمان
عمر شریف مرتضی گشته رو به پایان
چشم فلک زداغ او گشته زار و گریان
آه و واویلا، آه و واویلا
امشب شده زکین دوتا فرق پاک حیدر
زتیغ پست ترین خَلق ملجم ستمگر
علی فتاده غرق خون در میان بستر
آه و واویلا، آه و واویلا
زبس زفرق پاک او خون خدا چکیده
ز روی ماه مرتضی رنگ و رو پریده
مظلوم به عالم هم چو او ای خدا که دیده
آه و واویلا، آه و واویلا
گردِ یتیمی به سرِ حسنین نشسته
زینب از این غم قامتش ای خدا شکسته
دوباره داغ فاطمه گویی تازه گشته
آه و واویلا، آه و واویلا
شاعر: امین بهاری زاده
- شنبه
- 5
- مرداد
- 1392
- ساعت
- 12:9
- نوشته شده توسط
- امین بهاری زاده
ارسال دیدگاه