در خـانه مـولا نـیست، یـك خــاطر شــــاد امشب
آن قـــامــت هم چون ســرو، از پـاى فـتاد امشب
بر فـــرق ســر عـــالم، خـــاك غـم و ماتم ریخت
از ضـــــربـت شـــمشــیر فرزنــد مراد امشـــــب
در كــوفـــه زخــــم آلـود، هر جـــا كه یتیــــــمى بود
بــــارى ز غـم و حســرت، بر دوش نــهاد امشـــــب
دل ها همـه مـحزون اسـت، هر دیـده پـر از خون است
ایـن محــــنت عظــــــمى را بـر كوفـه كه داد امشب؟
محــراب عـلى از خـون، رنگـین شـده، واویـلا
در سوگ على چشمى، بى اشـك مـباد امشــب
شاعر : جواد محدثی
- یکشنبه
- 6
- مرداد
- 1392
- ساعت
- 7:6
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
جواد محدثی
ارسال دیدگاه