به تنگ آمد دلم از کینۀ منـــــصور یا جدّا
فَلَک بین با چه کس کرده مرا محشور یا جدّا
نکرده شَرم از روی تو در آن شام ظلمانی
نموده بـــــــــــی حیایی بر سرم مامور یا جدّا
پیاده سر برهنه از پــــــــــی اسبش دواندیم
بــــــه عذر اینکه من مأمورم و معذور یا جدّا
دهد دشنـــــــام گاهی گه زند آتش سرایم را
عَجَب خــوش داشتند حق تو را منظور یا جدّا
نـــــدانستم چه بود تقصیر من کاخر پی قتلم
نهاده زهــــــــــــر کین در دانۀ انگور یا جدّا
اگر خون بارم از دیده بجای اشک جا دارد
چو یاد آرم حسیـــــن و وقعه عاشور یا جدّا
نمی گریم برای خود فغان دارم بر آن شاهی
که شد با عترتش در کربلا محصور یا جدّا
شاعر : سید جواد مظلوم پور
- چهارشنبه
- 16
- مرداد
- 1392
- ساعت
- 14:40
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
سید جواد مظلوم پور
ارسال دیدگاه