نشسته بر رخ غبار عزا، گشته غم به دلِ شیعیان فایق
به دست دشمن ز زهر جفا، کُشته گردیده حضرت صادق
مدینه شد همچوکرب و بلا، دریغا و آه و واویلا (2)
ببین ای دل شعله ور شده غم، سوزداز شررش جان هر عاشق
ز زهر کینه فتاده ز پا، جعفربن محمّدنِ الصادق (2)
 مدینه شد همجو کرب و بلا، دریغا و آه واویلا (2)
ز اشک وخون چشم اهل ولا، زین عزا و مَحَن گشته طوفانی
 رود اکنون زین مصیبت و غم، خانۀ دل ما رو به ویرانی
مدینه شد همچو کرب و بلا، دریغا و آه و واویلا (2)
  چه حزن انگیز از مدینه رسد، با نوای عزا آه غربت او
ببر گلهای سرشک مرا، ای صبا ز وفا سوی تربت او
 مدینه شد همچو کرب و بلا، دریغا و آه و واویلا (2)
- پنج شنبه
 - 17
 - مرداد
 - 1392
 - ساعت
 - 5:43
 - نوشته شده توسط
 - یحیی
 

                
                
                                
                                
                                
                                
                                
                                
    
    
    
    
                
                
ارسال دیدگاه