• دوشنبه 3 دی 03


شعر شهادت امام صادق(ع) -( شهر مدينه باز فضايش گرفته بود )

2957

شهر مدينه باز فضايش گرفته بود
تاريك و سرد و آب و هوايش گرفته بود
حرمت شكسته گشت دوباره ز یک غریب
مردي كه شعله بين سرايش گرفته بود
مردي كه پيش ديده ي طفلان و همسرش
از بغض گریه ، آه... صدايش گرفته بود
پايش برهنه کرد و به دستش طناب بست
عمامه از سر ، از تن عبايش گرفته بود
پای پیاده پشت سواران به نیمه شب
او مي دويد و خار به پايش گرفته بود
پيش نگاش خاطره اي زنده شد ، دلش
بر عمه ی اسیر بلايش گرفته بود
هر مرتبه كه خورد به صورت به روي خاك
با یاد کوچه آه و نوایش گرفته بود
مي خورد تازيانه و مي گفت : " مادرم...
اين تازيانه ها به كجايش گرفته بود ؟ "
.  .  .  .  .  .
وقتش شده كنار سه تا مثل خود رود
خاك بقيع جاي برايش گرفته بود
هر شب پس از فراق پدر گوشه ي اتاق
طفلش چراغ بهر عزايش گرفته بود

 

  • پنج شنبه
  • 17
  • مرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 12:41
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران