وای از شهری که سهم دین اسارت می شود
جای عزّت قسمت پیری جسارت می شود
می کــِشد سجــّاده را از زیر پای رهبرش
پابرهنه شاه مهمان عمارت می شود
شعله می خواهد بسوزاند حریم عشق را
شاید اینجا هم حرم یکباره غارت می شود
سینه ای را زهر کینه پاره پاره می کند
قلب دین می سوزد و قصدش زیارت می شود
می کند یاد شهید تشنه عاشورا به پا
گریه کار چشمها در هر عبارت می شود
وای از آن ساعتی که سر سوار نیزه بود
حکم شهزاده کجا آخر حقارت می شود؟!
کوفه و شام بلا و طعنه ها و ناسزا
قسمت ناموس انگشت اشارت می شود
صادق آل عبا گریه برای عمّه کرد
خِشت و خاشاک خرابه هم جوارت می شود
العجل آوای لبهای بقیع خاکی است
اشک زهرا روشناییِّ مزارت می شود
- پنج شنبه
- 17
- مرداد
- 1392
- ساعت
- 13:46
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه