ذکرِ مادر به لبم زهرِ عدو در دستم
جعفرِ آلِ علی صادقِ زهرا هستم
زهرِ جانم شده این شرر
زهرِ زهرا شده میخِ در
مادرم مادرم فاطمه (4)
بین کوچه شده غالب شرری بر جانم
رازِ دیوار و قدِ خم شده را میدانم
گر چه خود غم زدهی شهرِ مدینه هستم
بر غم مادرِ خود اشک بصر میبارم
بین کوچه تو حالم ببین
میخورم همچو مادر زمین
مادرم مادرم فاطمه (4)
آتش افکنده عدو بر جگرِ خونبارم
هر کجا بوده عدو در سدد آزارم
کُنجِ تاریکی غم نیست به جز حق یارم
من از این جور و ستم، دور و زمان بیزارم
راحتم کن دگر ای خدا
مُردم از دشمنِ بی حیا
مادرم مادرم فاطمه (4)
- پنج شنبه
- 17
- مرداد
- 1392
- ساعت
- 14:11
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه