از زندگی بی تو بیزاریم مولا
دیگر بیا خیلی گرفتاریم مولا
غیر از ظهور تو نخواهیم از خداوند
شب تا سحرهایی که بیداریم مولا
با دلبری غیر از تو ما کاری نداریم
در سینه تا مهر تو را داریم مولا
امیدوارانه به کف جان را گرفتیم
دنبال تو در بین بازاریم مولا
با دیده هایی که بجز تو هرچه دیده !
روی تو را مشتاق دیداریم مولا !
پیش طبیب دیگری جز تو نرفتیم
حالا که افتادیم و بیماریم مولا
تنها ز چشم مهربانت بر می آید
بخشیدن ما که گنهکاریم مولا
پر مدعا هستیم اما هیچ و پوچیم
از تو تهی ، از خویش سرشاریم مولا
ما وصله ی ناجور در بار تو هستیم
در چشم های خیس تو خاریم مولا
آیا شود روز فرج ما هم ببینیم
در لشکرت یار و فداکاریم مولا ؟
شاعر : رضا رسول زاده
- سه شنبه
- 29
- مرداد
- 1392
- ساعت
- 7:43
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
رضا رسول زاده
ارسال دیدگاه