وقتی که تو نیستی سراسر سردیم
پاییز و بهار ،وجودت زردیم
ای عقربه ها!باِیستید او چون نیست
از دَق دَقِ این دقیقه ها دِق کردیم
***
از داغِ تو دارم آتشِ تب...برگرد
جان بی تو رسیده است بر لب...برگرد
پایانِ شبِ سیَه،سپید است...بیا
دل دل نکن ای روشنی...امشب برگرد
**
بی عشقِ شما کم شده بودیم آقا
بازیچه ی عالم شده بودیم آقا
دنیا که بهشتِ ما نبود! از اول
سرگرمِ جهنم شده بودیم آقا
***
در جاده ی انتظار،کم آوردیم
مثل خود روزگار،کم آوردیم
هر لحظه شما قدم قدم با مایید
ماییم که بی شمار کم آوردیم
***
ایمان به خدا کم است کم...برگردید
جانها به لب آمد از ستم...برگردید
تا جمعه ی وصلتان هزاران دفعه
میمیرم و زنده میشوم...برگردید
***
آیینه بخر از آسمان...از اینجا
جامِ"جمِ" ماست هر "کران" از اینجا
امشب چمدانِ غصه ات را بردار
یکراست برو به "جمکران" از اینجا
***
دورانِ غمت هزار و یک شب شده است
مجموعه ای از گدازه و تب شده است
ای ماه...از آسمان هشتم برگرد
اوضاع دلم،قمر در عقرب شده است*
شاعر : عارفه دهقانی
- سه شنبه
- 29
- مرداد
- 1392
- ساعت
- 8:0
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
عارفه دهقانی
ارسال دیدگاه