آن قطره ام كه همچو درّي ناب مي شوم
سر تا قدم ز عشق تو بي تاب مي شوم
ميسوزم از فراق تو چون شمع و عاقبت
تا تو بيايي از غم تو آب مي شوم
تا عطر جانفزاي تو جان را دهد جلا
هر صبح پر زتو تهي از خواب مي شوم
منْت گرم نهي و بلندي عطا كني
خاك قدوم حضرت ارباب مي شوم
هرگز چنين سعادتي در خود نيافتم
با اذن تو گرد ره احباب مي شوم
گرد حريم دلكشش پرواز مي كنم
كانون اشك مي شوم سيلاب مي شوم
سر مي نهم در آن حرم بر خاك كوي يار
او آفتاب عشق و من مهتاب مي شوم
شاعر : عماد حاجی مرادی
- سه شنبه
- 29
- مرداد
- 1392
- ساعت
- 12:24
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
عماد حاجی مرادی
ارسال دیدگاه