زمين دلتنگ و مهدي بيقرار است
فلک شيدا پريشان روزگار است
دلا آدينه شد دلبر نيامد
غروب انتظارم سرنيامد
همه دلها پر از آه و غم و درد
همه آلاله ها پژمرده و زرد
نفسها خسته و در دل خموشند
فغانها بي صدا و پرخروشند
نه رنگي از عدالت ني از صداقت
در و ديوار دارد نقش ظلمت
شده پرپر گل مهر و محبت
همه دلها شده سرشار نفرت
شده شام يتيمان ناله و اشک
برد هرکس به کاخ ديگري رشک
شده پژمرده غنچه در چمنزار
بگشت آواره گل در کوي گلزار
نشسته ديو بر دلهاي خفته
همه جا بذر نوميدي شکفته
زده زنگارها آئين و مذهب
دمي رويي ز سرور نيست يا رب
به اشک چشم و مهر و ماه سوگند
به آه و ناله دلهاي دربند
اگر نرگس ز هجرت زار زار است
شقايق تا قيامت داغدار است
- چهارشنبه
- 30
- مرداد
- 1392
- ساعت
- 6:46
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه