این گدای بی سر و سامان گرفتار تو نیست
این دل سرگشته ام مجنون و بیمار تو نیست
روز و شب سر می کنم بی یاد روی ماه تو
چشم آلوده که لایق،بهر دیدار تو نیست
هر زمان با غفلتم قلب تو را آزُرده ام
خوب می دانی دگر این بنده غمخوار تو نیست
نامه ی اعمال من هر هفته خجلت آور است
این غلام روسیه دیگر وفادار تو نیست
می شود اشکت سرازیر از بدی های دلم
نامه ام جز باعث سختی و آزار تو نیست !
زندگی هامان ندارد رنگ و بویی از شما
یک نفر حتّی پیِ گفتار و رفتار تو نیست !
هر کسی باشد به دنبال اُمورات خودش
هیچ کس در این زمان،یار و مدد کار تو نیست
ما هم از رفع نیاز خود به دنبال توییم
ور نه در عالم کسی دیگر خریدار تو نیست
لا اقل بهر عزای جد مظلومت بیا
تا بگیری انتقام از دشمن خون خدا
- چهارشنبه
- 30
- مرداد
- 1392
- ساعت
- 14:31
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه