تا آیۀ ظهور، بیان می کند تو را
چشمان صبر، اشک روان می کند تو را
ای نوبهار دیر مکن زودتر بیا
کردار ما شبیه خزان می کند تو را
ای آشنا، همینکه کنی عزم آمدن
رفتار ما دوباره نهان می کند تو را
پرونده های ما که به دست تو می رسد
گریان ز کار آدمیان می کند تو را
اوراق را تو صفحه به صفحه ورق مزن
اَعمال هفته ام نگران می کند تو را
پروندۀ سیاه که امضا نمی شود
تنها، قرینِ زخم زبان می کند تو را
شب های قدر، عابد و زاهد شدم ولی
این روزها غمم نگران می کند تو را
با این توسلّی که بدون توجّه است
گویا دلم بعید، گمان می کند تو را
منکه تو را جزیرۀ تبعید برده ام
پس ناله ام چگونه فغان می کند تو را
دوران انتظار تو آخر به سر رسد
عدل تو مقتدای جهان می کند تو را
روزی تو را گواه بگیرم که آمدی
با نغمه ای که جزو اذان می کند تو را
صبحی که صیحه می دَمد از آسمانِ صبر
مادر، صدا، به نام و نشان می کند تو را
گوید زمانِ خیمه نشینی تمام شد
زهرا، ز پشت پرده عیان می کند تو را
غم های سَختِ کوچه تو را پیر می کند
صحبت ز انتقام جوان می کند تو را
با نامۀ فدک تو بسازی بقیع را
این روضه است، نامه رسان می کند تو را
***
شاعر : محمود ژولیده
- شنبه
- 2
- شهریور
- 1392
- ساعت
- 12:13
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محمود ژولیده
ارسال دیدگاه