باد خزان وزید به صحرای کربلا
طوفانی است وسعت دریای کربلا
شور قیامت ار چه بسی سخت و جانگزاست
هیچ است نزد محشر کبرای کربلا
سیلی زنند بر رخ طفل سه ساله ای
شاید که اوست حضرت زهرای کربلا
می سوخت در غروب غم انگیز، خیمه ها
ای دل بسوز در مصیبت عظمای کربلا
شط فرات و تشنه لبی در کنار آب
بنگر وفای بی حد سقّای کربلا
با چشم سر توان دیدن اسرار عشق نیست
با چشم دل نشین به تماشای کربلا
باید ز پیروان مکتب اسلام ناب بود
داری اگر به دل تو تمنّای کربلا
- شنبه
- 2
- شهریور
- 1392
- ساعت
- 14:20
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه