شبا وقتی مدینه غرق نوره بقیع تاریکه و دل بی قراری
روزا میشه به عینه غربت و دید وقتی اذن زیارتم نداری
کسی نیست بگیر خاک بال کفترا رو
بگیره گرد و غبار تن زائرا رو
این روزا حس می کنن همه تو اوج غربت
حرم منور آقام امام رضا رو
وای؛ دلا غرق غمه این، شمیم ماتمه
می، سوزه دلای ما که، بقیع بی حرمه
وای خدا خدا خدا 4
اگه گفت امام کاظم یه چراغی تو شهادتگاه باباجون بذارید
شاید آقا می دونسته که یه روزی شما تو بقیع عجب غربتی دارید
نه چراغی و نه شمعی و رواق و زائر
نه میشه گریه کنی با روضه ی یه ذاکر
هرکسی هم که میره می بوسه خاک و با اشک
دشمنای مرتضی می خونن اون و کافر
وای با غصه ها عجین این دل زار و غمین
السلام یا فاطمه السلام ام البنین
وای خدا خدا خدا 4
شده رویای این روزا و شبهام بقیع میشه مثه صحن علمدار
نقشه ی صحن بقیع تو دست آقاس ما همه کارگریم و میکنیم کار
میاد از راه یه روزی سرور کل عالم
شیعه پیروز میشه با ذکر علی اعظم
روضه می خونه توی بقیع ایشاالله آقا
می گیریم ذکر حسین حسین همه محرم
وای تو خواب و رویاهام وای دیدم که ای آقام!
با شما من از بقیع رهسپار کربلام
وای خدا خدا خدا 4
شاعر : امیر حسین سالاروند
- شنبه
- 2
- شهریور
- 1392
- ساعت
- 14:47
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
امیر حسن سالاروند
ارسال دیدگاه