دوباره هفته سر اومد از آقام خبر نيومد
دوباره دلم شكست و آقام از سفر نيومد
طعم تلخ بي كسي رو چشيدم با سوز آهم
چرا مرهمي برا اين اشك چشم تر نيومد
كاشكي لايق يار شم ز غفلتم بيدار شم
خداكنه مهمونش يك سحري يا افطار شم
آقام آقام كي مياي آقام
طاقتم ديگه تمومه تا به كي همش جدايي
تو بقيع يا كربلا يا حرم امام رضايي؟؟؟
شنيدم هر جا كه ذكر عمو جونتو بگيريم
هر كجا باشي به روضه تو سراسيمه ميايي
تونزار، آقا خوار شم ميخوام مثه حر باشم
كاشكي شب قدر با تو تو صحن علمدار باشم
آقام آقام كي مياي آقام
شاعر : امیر حسین سالاروند
- یکشنبه
- 3
- شهریور
- 1392
- ساعت
- 14:13
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
امیر حسن سالاروند
ارسال دیدگاه