حسرت گرفته باز حصار مدینه را / غم تیره کرده است، دیار مدینه را
آثار حزن فاطمه و غربت علی / پُر کرده است گوشه کنار مدینه را
در کوچه هاي شهر چو ماه علی گرفت / رنگی دگر نماند عذار مدینه را
داغ عزاي حضرت صادق فکنده باز / با اشک و آه ما سر و کار مدینه را
تا خاك ریختند بر اندام آن امام / کردند دفن دار و ندار مدینه را
گویا فشانده اند بر آن قبر بی چراغ / غمهاي بی نشانه مزار مدینه را
می گریم از مصیبت جانسوز او / مگر بر دیده ام زنند غبار مدینه را
در خلوت بقیع بجز اشک مهدیش / شمعی کجا بود شب تار مدینه را
من جان نثار مکتب اویم مؤیدم / دارم از او امید جواز مدینه را
- سه شنبه
- 5
- شهریور
- 1392
- ساعت
- 5:23
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه