میان کوچه ها شد ذکر بانوی کرامت * وای با ولایت تا شهادت
نمی گردد جدا از هم کتاب و آل عترت * وای با ولایت تا شهادت
ذکر مادری که خسته بر روی زمین است
علی بن ابی طالب امیرالمومنین است 2
با آن دیده تر / شد پیغام مادر / جانم نذر رهبر
تنها یار حیدر 3
شام شهادت – غسل
به روی پیرهن گل داده رد تازیانه * وای شستشوی گل شبانه
شده سهم پدر تابوت زهرا روی شانه * وای رفتنش شد مخفیانه
بابایم میان کوچه از داغ غمش مرد
وقتی رسید آن جا که زهرایش کتک خورد
می بردش ز خانه / مادر را شبانه/ اما روی شانه
ای وای مادر من 3
جوانمرگ علی در قبر خود خوابیده راحت * وای شد خلاص او از جراحت
بریزد خاک غم بابا روی گُل با خجالت * وای غرق زخم است این امانت
بر خاک تا نهاده صورت لاله عزارش
حسین و حسن جان میدهند پای مزارش 2
بر خاک صورت او/ مخفی تربت او / آه از غربت او
ای وای مادر من 3
شاعر : محسن حنیفی
- سه شنبه
- 5
- شهریور
- 1392
- ساعت
- 16:15
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محسن حنیفی
ارسال دیدگاه