آسوده شده ام خصم ستم کار مرا کشت
یک بار مگوئید که صد بار مرا کشت
گه روز مرا برد پیاده سوی مقتل
گه تیغ کشید و به شب تار مرا کشت
بردند به مقتل به برم آل علی را
داغ غم صد لالۀ بی خار مرا کشت
هر روز به یک شعله زد آتش جگرم را
هر لحظه به یک محنت و آزار مرا کشت
من نجل علی بودم و دشمن به همین جرم
با دشمنی حیدر کرار مرا کشت
آن روز که زد خصم به کاشانه ام آتش
فریاد میان در و دیوار مرا کشت
آن شب که عدو از ره کین دست مرا بست
زنجیر و تن عابد بیمار مرا کشت
(میثم) ز سرشک غم و خون جگر خود
بنویس که منصور جفا کار مرا کشت
شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار
- سه شنبه
- 12
- شهریور
- 1392
- ساعت
- 8:13
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
استاد حاج غلامرضا سازگار
ارسال دیدگاه