• دوشنبه 3 دی 03


همسفره با خدا ( غزل رمضان ) -(ساقیــا می بـده که لحظه ی افطار و اذان است)

3583

همسفره با خدا ( غزل رمضان )

ساقیــا می بـده که لحظه ی افطار و اذان است

میهمان ِ خـود ِ معشـوقـم و مــاه رمضـان است

 

پـرده بگشای که من عــاشق آن حسن و جمالم

وقــت بـوسیــدن لبـهای پــر از نــور جــهان است


تـوبـه از حـزن و ریـا در مـن  ِ مسکین عملی شد

لاف مـی گـــویـد هـر آنکس بـه ثـوابم نگران است


دوش پـرسیــدم از استــاد ازل حـکم طــرب را

گفت بـاطل نشود روزه ی تـو این که عیان است


شوق مستـی بـه دل ِ تشنه ، مرا گوشه نشین کرد

شکـــر لِلـّه ، کــه ایـن آیـتـی از رد ّ ِ گمان اســت


پیــش گـل دیـــد چـو سرّ غـــزل ِ پخته ، هـَزاری

شاهد ِ سوختهْ دل گفت همان سبـْـک روان است


بــی سبـب هیـــچ نـخوانـنـد دعــای سـحـری را

لـذّت عـشق دادا  لازمـــه اش نـغمـه ی جان است

  • جمعه
  • 21
  • مرداد
  • 1390
  • ساعت
  • 5:41
  • نوشته شده توسط
  • دادا

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ملیکا داوودی

با عرض سلام مقدمه چینی نکنم عالیست

شنبه 29 مرداد 1390ساعت : 04:38

ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران