با یه قدِ خمیده ز کاخ مأمون می رسه
رنگ و روش پریده و با چشم پر خون می رسه
آتیش گرفته جگرش عمامش از سر افتاده
تو کوچه های بی کسی به یاد مادر افتاده
می خوره زمین میگه رو خاکا وای مادرم
ناله می کنه میگه داره می سوزه پیکرم
بین کوچه ها به یاد غریبی حیدرم
ای غریب مادر یا رضا 3
رسمه هر جا پیرمردی که رو به احتضاره
سرشو به روی پاهای عزیزاش میذاره
کربلا رسم عوض شد و پدر اومد جای پسر
اما نه با پا با زانو خمیده قد و خونجگر
هلهله کردن برا کشتن لاله ی لیلا
قطعه قطعه ی تنش دیگه پخشه توی صحرا
بالای سرش خودش رو رسوند زینب کبری
ای غریب مادر یا رضا 3
کاروان لاله ها که داره از راه می رسه
بدون خورشید و بی ستاره و ماه میرسه
یکی بی دلبر اومده یکی بی خواهر اومده
بیاید نیگا کنید رباب بی علی اصغر اومده
زین العابدین داره روضه میگه ز کربلا
میگه از شام و سر مجروح روی نیزه ها
سنگ از بام و کف و هلهله، سوت و ناسزا
وای بمیرم از غم حسین 3
شاعر : رضا تاجیک
- شنبه
- 16
- شهریور
- 1392
- ساعت
- 5:41
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
رضا تاجیک
ارسال دیدگاه