• دوشنبه 3 دی 03


شعر ولادت امام رضا(ع) -( بزم شادی در زمین و آسمان بر پا بُوَد )

3231

 بزم شادی در زمین و آسمان بر پا بُوَد

چون که میلاد یگانه منجی دنیا بُوَد
روی دست آمنه قرص قمر پیدا بُوَد
در شب میلاد او قلب بشر شیدا بُوَد
ذکر کل آفرینش یا ابا الزهرا شده
شهر مکّه از قدوم او چه خوش سیما شد
آسمان را عرشیان امشب چراغانی کنند
خانه ی وحی الهی را گُل افشانی کنند
با سُرور بی کران امشب غزل خوانی کنند
یک به یک پیغمبران گهواره جُنبانی کننند
انبیا و اولیا مبهوت روی او شدند
از همان روز ازل مست سبوی او شدند
آب و آیینه به دست حضرت روح الامین
ذکر او دائم بُوَد یا رحمةً للعالمین
آمده دیباچه ی عشق سماوات و زمین
عطر کوثر می وزد از جانب خلد برین  
مرغ دل امشب به سوی حضرتش پرواز کن
تا که دیدی روی او بر آفرینش ناز کن
هم زمان با عید او عید امام صادق است
آن امامی که به درد ما طبیب حاذق است
هشتمین معصوم از سوی خدای رازق است
با زبان ناطقش بر کل عالم فائق است
علم و دانش قطره ای از بحر بی پایان او
روح بر جان می دهد لحن خوش قرآن او
شد نمایان بر زمین و آسمان خیر کثیر
نور می بخشد به ماه و انجم و شمس منیر
سر بلندان پیش پای او شدند پست و حقیر
دسترنجش ابن نعمان و هشام و بو بصیر
عالمان و اهل بینش خاکسارش می شوند
گر خدا خواهد دو عالم جان نثارش می شوند
شکر می گویم خدا را مذهب من جعفری است
راه و رسم زندگی ام رسم و راه حیدری است
در ره این خانواده منصبم فرمانبری است
کار ایشان از ازل تا روز محشر رهبری است
آسمان از عشق زیبای تو سینه چاک شد
یا محمّد،یا محمّد،نغمه ی افلاک شد
بر جهان جاری شده فیض خداوند احد
آمده آن کس که مدح او بُوَد بی حصر و حد
وصف او خارج بُوَد از حیطه ی عقل و خِرَد
حضرت سبحان به نامش مُلک خود را زد سند
بهترین عبد خدا در مُلک هستی زد قدم
عاشق و دلداه ی او صاحب تیغ دو دم
وجه نورانی حق امشب به تصویر آمده
آن که دل های بشر را کرده تسخیر آمده
دشمن ظلم و فساد و زور و تزویر آمده
از لب بت های عالم بانگ تکبیر آمده
بت پرستان را بگو امشب که ایمان آورند
سجده بر خاک رسول پاک یزدان آورند
آمد و خاموش شد آتشکده از مقدمش
آمد و در اهتزاز دل برآمد پرچمش
آمد و محراب اهل دل شد ابروی خمش
آمد و تنها امیرالمؤمنین شد محرمش
در شب معراج،وقتی که سخن گفت با علی
دید پیغمبر،تمام عرش گوید یا علی
فُلک دل را ناخدایی،یا ابا الزهرا مدد
سیّد آل عبایی،یا ابا الزهرا مدد
اوّلین خَلق خدایی،یا ابا الزهرا مدد
همنشین مرتضایی،یا ابا الزهرا مدد
عشق تو بر حضرت یعسوب دین بی انتهاست
فخر تو این بس که دامادت علی،شیر خداست
آمدی و دوره ی دختر کُشی پایان گرفت
دین و آیین خدا با اهتمامت جان گرفت
عالم از یمن قدوم تو سروسامان گرفت
عالم هستی ز یک ایمای تو فرمان گرفت
اقتدار با شکوهت طاق کسری را شکست
آمدی و رشته ی ظلم و ستم از هم گسست
موجی از نور تو را در آسمان آدم گرفت
از شمیم کوثرت عیسی بن مریم دم گرفت
نوح دستش را به دامانت میان یم گرفت
حضرت هاجر به نامت از زمین زمزم گرفت
شعله ی آتش گلستان شد به نامت بر خلیل
با ولایَت موسیِ عمران گذشت از رود نیل
افتخارم این بُوَد بر درگه تو نوکرم
خانه زاد حضرت خیرالنسا و حیدرم
شور و شوق وصل تو باشد هماره در سرم
کی شود بینم که در شهر مدینه زائرم ؟
نوکری خاندانت آرزوی انبیاست
گفتن مدح شما توفیق عظمای خداست

  • یکشنبه
  • 17
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 13:19
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران