شهر مدینه عطر بهاران گرفته بود
ابرصفا و عاطفه باران گرفته بود
با یک نسیم نرم و بهشتی گلی شکفت
بلبل به شاخسار نشست وبه غنچه گفت
آمد شهی که شافع روز عقاب شد
او هم به پاره تن احمد خطاب شد
آنشب ملک به درگه او سر نهاده بود
خود را غلام موسی جعفر نهاده بود
بر دست هر فرشته بود شاخه گلی
خوانند این ترانه به آوای بلبلی
به به چه عطر عاطفه پیچیده در فضا
زآنشب ز گوشه گوشه گهواره رضا
گفتند این پسر ثمر لطف سرمدیست
همنام حیدر وعالم آل محمدیست
او هشتمین امام و مشهد او قطعه بهشت
این جمله را نبی به گنبد زرد رضا نوشت
باشد رئوف وسنگ صبوریست بهر دل
شمس الشموس آمد و خورشید شد خجل
اهل زمین و اهل سما جان گرفته اند
دستی بسوی حضرت جانان گرفته اند
شکر خدا که واسطه دیگری رسید
بهر دل شکسته ما دلبری رسید
آمد رضا که صحن و سرایش بود بهشت
باشد ولایتش به دل شیعه سر نوشت
بانگ نقاره خانه و هر زنگ ساعتش
خواند مرا به سفره باز کرامتش
کای مانده از صف و سفر کاروان صبح
آئید رو سوی حرم ثامن الحجج
فضل الهی از حرمش منجلی شود
زگو کبو تران حرم یا علی شود
شاعر : محمد اسماعیل فضل الهی
- یکشنبه
- 17
- شهریور
- 1392
- ساعت
- 15:22
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محمد اسماعیل فضل الهی
ارسال دیدگاه