واسه لحظه پريدن زمينا هوا ندارن
چرا ضامناي آهو نظري به ما ندارن
آقا گندم نگاتونو بپاشين توي ايوون
آخه خيلي وقته چشما خبر از شما ندارن
اومديم تو قصه هاتون ديگه آسموني باشيم
دلامون يه حالي داره كه فرشته ها ندارن
يه نفر نشوني داده تو رو واسه رسيدن
ته خط رسيده هامون آقا آشنا ندارن
تو بيا كنار اون ها اگه قمرياي معلول
روي صندلي غربت دل و دست و پا ندارن
اينا بخشي از زمينن كه شروع آسمونه
نگين انتهاي خطن؛ اينا انتها ندارن
حالا كه براي خوندن همه كفترا غريبن
غزلي به غير هوهوي رضا رضا ندارن
مث واژه رسيدن واسه ماجراي سيبي
نظري به حال ما كن نرسيده ها ندارن
شاعر : رزیتا نعمتی
- دوشنبه
- 18
- شهریور
- 1392
- ساعت
- 12:51
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
رزیتا نعمتی
ارسال دیدگاه